شنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۵
یکشنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۹۵
شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۴
چهارشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۹۴
شنبه، فروردین ۱۵، ۱۳۹۴
یکشنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۳
چهارشنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۹۳
جمعه، آبان ۲۳، ۱۳۹۳
جمعه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۳
دوشنبه، تیر ۳۰، ۱۳۹۳
سهشنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۳
دوشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۹۳
چهارشنبه، اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۳
سهشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۳
پنجشنبه، دی ۰۷، ۱۳۹۱
سهشنبه، شهریور ۲۸، ۱۳۹۱
جمعه، شهریور ۲۴، ۱۳۹۱
بیانیه اعلام استقلال کشور
اصفهانستان
ما اصفهانیهای مقیم مرکز، پس از تحمل 1400 سال ستم ملی اعراب، 1000 سال ستم ملی ترکها، 50 سال ستم ملی مازندرانیها، و سی وسه سال ستم ملی خلفای هندی و ترک تصمیم گرفتهایم استقلال سرزمین عزیزمان اصفهانستان را از خاک کشور عزیزمان ایرانستان اعلام بکنیم. در راستای رفع ستم ملی از اصفهانیها اقدامات زیر را هرچه زودتر(و در صورت امکان هرچه سریعتر) خواستاریم:
ما اصفهانیهای مقیم مرکز، پس از تحمل 1400 سال ستم ملی اعراب، 1000 سال ستم ملی ترکها، 50 سال ستم ملی مازندرانیها، و سی وسه سال ستم ملی خلفای هندی و ترک تصمیم گرفتهایم استقلال سرزمین عزیزمان اصفهانستان را از خاک کشور عزیزمان ایرانستان اعلام بکنیم. در راستای رفع ستم ملی از اصفهانیها اقدامات زیر را هرچه زودتر(و در صورت امکان هرچه سریعتر) خواستاریم:
یک ـ اخراج فوری ریزی های مقیم اصفهان (اهالی ترک
زبان زرین شهر فعلی) و منتقل کردن آنها به طور کلی به جایی که عرب نی انداخت؛ یعنی
به همان ترکستان.
دو ـ جایگزینی زبان فعلی با
زبان باستانی اصفهانیها (زبانی که امروزه فقط در ناحیه ورنامخواست به آن گویش میشود).
در این زبان به عنوان مثال از عبارت زیبای «ویزُم وَخسادِس» استفاده می شود نه از
عبارت وحشتناک «موهای تنم سیخ شده است» یا از «اُ چِدِس؟» بجای «اوهوی، تو را چه
شده است؟».
سه ـ انتخاب فوری زبان فرانسه
یا انگلیسی یا لا اقل زبان آلمانی به عنوان زبان رسمی اصفهانستان تا ما هم هرچه
زودتر نافمان وصل بشود به ناف فرهنگ و علوم کشورهای راقیه.
چهار ـ احیای دوباره رودخانه
زاینده رود و فراهم کردن مقدمات آب آوریی آن. یعنی خلاصه بازگرداندن آب رفته به
جوی.
پنج ـ برگرداندن نام سپاهان به
اصفهان و ویران کردن فوری عمارت عالی قاپو، مسجدشاه و بطور کلی میدان هشت بهشت و
ساختن عمارتهای باستانی تازه بجای آنها یا در صورت امکان ساختن یک زمین فوتبال
تازه درآنجا.
شش ـ اعادهی دوبارهی پایتخت
به شهر اصفهان و ارتقاء در و دهات اطراف به مقام استان.
در پایان استدعا داریم سایر
اقوام و ملیتهای مقیم ایران مظلومیت ملت ستم دیدهی اصفهان را درک کرده و مصائبی
را که بخصوص در زمان شاه عباس و جانشینانش (همه ترک زبان) و نیز در زمان حاکمیت
قجرها (ایضاً ترک زبان) و از آن بدتر در دوره زمامداری هشت ساله نخست وزیرخلیفه
اول(ایضاً ترک زبان) و نیز در زمان خلافت بیست و سه ساله خلیفهی فعلی (ایضاً ترک
زبان) متحمل شدهایم از یاد نبرند. ملت غیور ایران باید بخاطر داشته باشند که در
دوره شاه سلطان حسین صفوی(ایضاً ترک زبان) فرزندان ستم دیده اصفهانی بر اثر فرچهمالی
های مدام این پادشاه یک جاییشان بطور کلی پاره شده است. از آن بدتر، در زمان حملهی
تیمور و محمود افغان و نیز در زمان حمله سایر هموطنان عزیز حاکم بر ایران، ما مجبور
بوده ایم در مجموع قرنها سگ و گربه بخوریم. باور نمیکنید بروید تاریخ را ... عوعو...
بروید تاریخ را میومیو... بروید عوعو را میومیو... بروید میومیو را عوعو... بروید میوعو
را عومیو... بروید عومیو را میومیو...
زنده باد اصفهانستان، پاینده باد ایرانکمیته اصفهانیهای مقیم مرکز، شعبهی پاریس
جمعه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۹۱
دوشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۹۱
دوشنبه، دی ۱۲، ۱۳۹۰
دوشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۹۰
شنبه، مهر ۲۳، ۱۳۹۰
شنبه، شهریور ۲۶، ۱۳۹۰
پنجشنبه، شهریور ۱۰، ۱۳۹۰
در این آدرس می توانید آلبوم «دشتی ـ ماهور» کار «گروه مشتاق» به سرپرستی رضا قاسمی را به طور کامل بشنوید:
بخش اول : دشتی
بخش دوم: دستگاه ماهور
بخش اول : دشتی
بخش دوم: دستگاه ماهور
جمعه، شهریور ۰۴، ۱۳۹۰
چهارشنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۹۰
کتاب «از»ها: (55)
از انتظار
انتظار کشیدن در آسانسور، در اتوبوس، در مترو، در هواپیما... نوع ویژهییست از انتظار که خاص دوران ماست(برخلاف انتظار یعقوب، این انتظاریست از پیش اعلام شده). در تمامی این انتظارها انسان تبدیل میشود به وزن.
هیچ چیز به اندازه بالا یا پائین رفتن از یک پلهی برقی که، به هر دلیل، عجالتا از کارافتاده کلنجار ایجاد نمیکند میان فاعلیت و عدمفاعلیت انسان(از پله برقی توقع هست حرکت بکند). در حالت عادی، میتوان در جهت حرکت پله برقی به راه افتاد و زمان را به نصف کاهش داد. در جهت خلاف اگر حرکت بکنیم به احتمال بسیار زیاد هرگز به مقصد نمیرسیم. در جاهای پرازدحام(مثل بسیاری از پلههای برقی مترو لندن) انسان دوباره تبدیل میشود به وزن.
اضطراب بهائی است که میپردازیم تا، در مبادلهای فاوستی، زمان فشرده شده را بخریم.
کتاب «از» ها : (54)
از هنر
وقتي كسی ليوانی را برمیدارد آب بخورد، توی آن را نگاه میكند. اما وقت گذاشتن ليوان، نيم نگاهی هم نمیكند به آن. يك ظرف چينیی گرانقيمت را همه با احتياط برمیدارند و با همان احتياط هم سر جايش میگذارند. توی آن چيزی نيست، اما هيچكس فكر نمیكند خالیست؛ چون ظرف چينیی گرانقيمت همان چيزيست كه بيرون آن است؛ درست مثل يك اثر هنری.
سهشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۹۰
دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۹۰
کتاب «از»ها: (53)
از تسبیح
تسبیح در اصل نوعی «چرتکهی همراه» بوده است برا ی نگهداشتن حساب ادعیه و اوراد. سکولارها با استفادهی غیردینی از تسبیح آن را تبدیل کردند به یک «ژیمنازکلوب همراه» برای ورزشِ انگشت شست و اعصاب. بعد از انقلاب، تازه مسلمانهای عابد ، با آویختن صدای نوحه و بیرق اباعبدالله به در و دیوار این ژیمنازکلوب، آن را تبدیل کردند به مکانی که از بیرون مسجد به نظر برسد اما ازدرون همان ژیمنازکلوبی باشد که در صورت لزوم دو رکعت نماز هم بتوان در آنجا خواند.
عجیبترین منظرهای که بعد از انقلاب دیدم پاسبانی بود که سرِ پستِ نگهبانی تسبیح میانداخت.
یکشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۹۰
کتاب ازها : (52)
از ماسک یا نقاب
ماسک هم، همچون اسم مستعار، تمنای تملک قدرتیست شيطانی: ديدنِ ديگران بدون دیده شدن.
اگر همهی عضلات چهره را از کار بیندازید تاثيری که بر طرف مقابل میگذاريد هراس آور است. چون نمیفهمد در درون شما چه میگذرد.
چشمبند ستمگرانهترین شکل استفاده از ماسک است. بازجویی که چشمبند میزند به چشم زندانی زحمتِ ماسک زدن را از خود برمیدارد و آن را هزاران بار تشديد شدهتر تحميل میکند به زندانی. بازجو خود را نامرئی نمیکند، زندانی را نابینا میکند.
مايرهولد نهايت هنر يک بازيگر را در اين میدانست که برسد به قدرت یک عروسک. رزو گابریادزه، کارگردان بزرگ گرجی، با نمایشهای حیرتانگیزش نشان داد تا چه حد حق با مایرهولد است.
در یک بالماسکه قدرتِ شيطانیی ماسک به يکسان تقسيم میشود ميان همه. هرکسی همانقدر نامرئیست که دیگران. اين تساوی، قدرتی است شيطانی اما فاقد شر. شيطانیست چون آزادي بدون احساس مسئوليت است؛ و فاقد شر است چون همه به يکسان برخوردارند از آن.
پنجشنبه، خرداد ۰۵، ۱۳۹۰
چهارشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۹۰
کتاب ازها : 48
از خطاهای انسانی، وصايای شيطانی
اگر گمان میکنید پک زدن به سیگار زنی بوسیدن غیرمستقیمِ اوست هرگز نخواهيد سيگارش را به شما بدهد. چون گمان خواهد کرد حتا برای بهدستآوردن چيزهای ارزشمند هم شما راهی جز گدايی نمیشناسيد. شیطان با توسل به طنز همه چیز را معلق میکند. سیگار را میگیرد اما بجای نزدیک کردن آن به لبها، صورتش را به صورت زن نزدیک میکند: سیگارت را بده، میخواهم پکی بزنم از لبهات!
از خطاهای انسانی، وصايای شيطانی
اگر گمان میکنید پک زدن به سیگار زنی بوسیدن غیرمستقیمِ اوست هرگز نخواهيد سيگارش را به شما بدهد. چون گمان خواهد کرد حتا برای بهدستآوردن چيزهای ارزشمند هم شما راهی جز گدايی نمیشناسيد. شیطان با توسل به طنز همه چیز را معلق میکند. سیگار را میگیرد اما بجای نزدیک کردن آن به لبها، صورتش را به صورت زن نزدیک میکند: سیگارت را بده، میخواهم پکی بزنم از لبهات!
سهشنبه، خرداد ۰۳، ۱۳۹۰
دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۰
کتاب ازها : 46
از فرصت طلبی
فرصت طلب آدمی است که وجود ندارد. به همین دلیل دائم مشغول ابراز وجود است. او تنها در صورتی میتواند وجود داشته باشد که شما وجود داشته باشید. اگر سرتان به تنتان بیارزد ابتدا سعی میکند زیر علم شما سینه بزند. اگر دید اهل نوچهپروری نیستید سعی میکند به صف دشمنان شما بپیوندد؛ بیربط و با ریط،، دائم به بدگویی از شما بپردازد. بعد هم که از دنیا رفتید او نخستین کسی خواهد بود که زبان به مرثیه بازخواهد کرد. آه که از همان خردک خاطرات بیارزش رابطهاش با شما چه داستانهای پر آب و تاب که به خورد ملت نخواهد داد.
فرصتطلب کسی است که پول مسافرت ندارد اما مصمم است همهی دنیا را با اُتو استوپ زیرپا بگذارد. اگر سوارش کنید آنقدر تعریف میکند از شما که دلتان میخواهد از ماشین پرتش کنید بیرون. اگر سوارش نکنید آرزو میکند همان لحظه ماشینتان پرت شود به ته دره.
اصفهانیها صفت جالبی دارند برای بعضی از آدمها:«بی معنی». فرصت طلب آدمی است به تمام معنا بیمعنی.
رذالت فرزند مشروع فرصتطلبیست.
یکشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۹۰
اشتراک در:
پستها (Atom)