سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۸

Jerzy Grotowski

« در برخورد با يک نمايشنامه، به گمان من، وظيفه ی کارگردان نبايد جز اين باشد که نمايشنامه را صرفاَ تار و پودی ببيند که بر روی آن بايد اثر هنری تازه ای خلق کند که نامش نمايش است»
يرژی گروتوفسکی

در 1967، گروتوفسکی و گروهش، کار بر روی نمايش «انجيل» را، پس از چند اجرای خصوصی، رها کردند. با اين حال، اتودهائی که بر روی زندگی مسيح و ابعاد امروزی ی رفتار مسيحيان صورت گرفته بود، در نمايش « آپوکاليپس به روايت تصوير» ، يکی از اساسی‌ترين نمايش‌های گروتوفسکی، ادامه پيدا کرد؛ نمايشی که در آن بخش‌هائی از کتاب مقدس و نيز تکه‌هائی از آثار داستايوفسکی، اليوت، و سيمون وی مورد استفاده قرار گرفته بود. «آپوکاليپس به روايت تصوير» که در کنار «آکروپوليس» و «هميشه شاهزاده» بيشترين شهرت جهانی را به دست آورد، در سه ورسيون متفاوت در تاتر وروکلاو اجرا شد: ورسيون 1968، 1971، و 1973. اين نمايش هم، مثل کارهای ديگر گروتوفسکی، با همکاری هنرپيشه اصلی او، ريچارد چيشلاک به صحنه آمد.
در سال‌های 60 و 70 تآتر آزمايشگاهی گروتوفسکی سفرهای پرشماری به خارج داشت و در مهمترين فستيوال‌های جهان، از جمله در جشن هنر شيراز کارهايش را اجرا کرد.
برای گروتوفسکی بدن هنرپيشه به منزله يک ابزار موسيقی بود. پس هنرپيشه بايد امکانات گسترده‌ی بدن و صدای خود را هرچه بيشتر کشف می کرد و آن را درست همانطوری به کار می‌گرفت که يک نوازنده سارش را. او که خود شاگرد مکتب استانيسلاوسکی بود توانست، در نظر و در عمل، افق های تازه‌ای را در «کارهنرپيشه با خود» و «کار هنرپيشه بر نقش» باز کند.
در اينجا، ابتدا تکه‌ای از نمايش «آپوکاليپس به روايت تصوير» را می‌بينيد، سپس سه فيلم کوتاهی که در آن ريچارد چيشلاک، اعجوبه‌ای که در کارهای گروتوفسکی نقشی اساسی داشت، چشمه‌هائی از کارهای بدنی‌ی هنرپيشه را در اين مکتب تآتری نمايش می‌دهد.


آپوکاليپس به روايت تصوير(آخرين اجرای گروتوفسکی از اين نمايش، 1981 )
 


۱ نظر:

آرام گفت...

سپاس برای مطلب و لینکهایی که گذاشتید