چهارشنبه 23 آوريل 2003
درباره ی انتشار رمان کوندرا
در وضع فعلی کشور، هيچ چيز به اندازه ی رمان های ترجمه شده آسيب نمی بيند از سانسور گسترده ی رژيم. علت هم روشن است: اين رمان ها در شرايطی کاملاْ آزاد نوشته شده اند و نويسندگانشان نه با پديده ای به نام سانسور دولتی دست به گريبان بوده اند، نه با خودسانسوری. ضررهايی که از اين بابت متوجه ی ادبيات ما می شود اينهاست: 1 ـ ساختار اين رمان ها ناقص می شود. و اين برای ما که به دلايل تربيتی، آموزشی، فرهنگی و تاريخی فاقد ذهنی منسجم و تفکری استروکتوره هستيم به معنای محروميتی است مضاعف از يکی از مهمترين امکانات تربيت ذهن. 2 ـ امر جنسی اگرنه مهمترين، يکی از مهمترين عرصه های حيات بشری ست. باز، بنا به همان دلايل تربيتی، آموزشی، فرهنگی و تاريخی، ما همواره امر جنسی را به پستوی ذهن تبعيد کرده ايم، و جز در پرده از آن سخن نگفته ايم. و اين در حالی ست که بيشترين اشتغال ذهنی مان (و به اعتقاد من ريشه ی بسياری از دردهای فردی و اجتماعی مان) همين امر جنسی است. 3 ـ تأمل در امر جنسی به مثابه يکی از عرصه های مهم هستی بشر، جايگاه مهمی در هنر و ادبيات غرب دارد. قيمه قيمه کردن رمان های ترجمه شده و حذف بخش هايی از اين دست، برای کسانی که ادبيات جهان را از ورای ترجمه ی فارسی آنها می شناسند، رفته رفته اين تصور را ايجاد کرده که گويا نويسندگان بزرگ جهان هرگز مرتکب اين «بی حيائی ها» نمی شوند و اين معدود نويسندگان خارج از کشور که به اروتيسم، تأمل در امر جنسی، و استفاده از زبان برهنه بها می دهند آدمهائی هستند وقيح و بی چاک و دهن. 4 ـ کوندرا از معدود نويسندگانی ست که همه ی آثارش (به جز آهستگی) به فارسی ترجمه شده است. افسوس که، به دليل قيمه قيمه شدن اين آثار، خواننده ی فارسی زبان هرگز امکانش را پيدا نکرده است تا تصوير کاملی از شيوه ی نويسندگی او ببيند. به همه ی اين دلايل، نشريه ی دوات انتشار متن کامل اين رمان را يک تکليف فرهنگی تلقی می کند. بخصوص که در رمان «آهستگی» تأمل در امر جنسی پر رنگتر از هر اثر ديگر کوندراست؛ و همين امر حتا ترجمه ی ناقص اين اثر را برای مترجمان داخل کشور بلاموضوع کرده است. انتشار تدريجی اين رمان هيچ علت ديگری ندارد جز گشودن تدريجی طلسم های متعددی که به دست و پای اين متن بسته شده بود. شايد روزی از اين طلسم ها هم سخن بگوئيم. عجالتاْ همينقدر بدانيد که تبديل فايل های اين رمان (که در واژه نگار ذخيره شده بود) به فايل های اچ تی ام ال ، خود کم از هفت خوان رستم نبود. تمام صفحه بندی ها بهم ريخته بود، پاره ای علائم سجاوندی عوض شده، و... بنابراين، بايد حوصله بخرج داد و هر شب تعدادی از فايل های يونيکد شده را به دقت کنار هم چسباند و مواظب بود که در اين ميانه چيزی حذف نشده باشد(راستی خيلی دردناک است که متنی از سانسور دولتی جان بدر ببرد اما گرفتار سانسور ناشی از پيچيدگی های جهان ديجيتالی بشود، نه؟) همه ی تلاش ما اينست که چنين نشود. بنا براين، خيالتان راحت. هر دو سه روز يکبار بخش تازه ای از اين رمان را خواهيد خواند. همينجا تشکر می کنم از دريا نيامی که اين ترجمه ی زيبا را در اختيار دوات گذاشت. همينطور قدردانی می کنم از گردانندگان سايت انديشه نت که با فراهم ساختن امکان تبديل فايل های مختلف قديمی به فايل اچ تی ام ال خدمت بزرگی کرده اند به نويسندگان کشور.
دوشنبه 14 آوريل 2003درباره ي مطلب ادبيات مدرن داستاني در ايراناين مطلب را خانم ياوري براي دانشنامه ي ايرانيکا نوشته است. از انجا که جاي چنين مطلبي سخت خالي بود عجالتاْ اکتفا کرديم به روايت انگليسي آن. مي دانم براي نسل جوان هيچ مشکلي از اين نظر وجود ندارد. اميدوارم اهل دلي همت کند و و روايت فارسي آن را هم براي دوات فراهم کند.
يکشنبه 26 ژانويه 2003
دوات بار ديگر خانه تکانی شد. اين نشريه که در ابتدا بخشی بود از سايت من، حالا، هستی مسقل دارد. به همين دليل جز بخش از گردانندهی دوات به خواننده که يادداشت های من است درباره ی دوات و چيزهای ديگر، هر چه را که نشانی داشت از تعلق دوات به من زدودم از پيشانی اش. اين اتفاق پيامد خجسته ی همکاری دوستانی است که در سليقه ی دوات سليقه ی خودشان را میبينند.
سليقهی شخصی دوات اما همچنان حضور خواهد داشت. در اين آشفته بازار، که از يکسو پاره ای سليقه های تنگ نظر عاجزند از درک کيفيت ادبی بعضی آثار، و از سوی ديگر به دليل عدم اعمال يک ذوق درست اکثر نشريات ادبی به کشکولی بدل شده اند که با هر متر و معيار هماره می توان پاره ای از کارهای ادبی اش را بی ارزش تلقی کرد، دوات می کوشد تا از ميان گستردگیِ نظر و رعايت سفت و سخت سليقه ی شخصی راه خودش را باز کند.
دوات، بيش از هر چيز به مطالبی در زمينه ی نقد و نظر احتياج دارد. اگر تأليف يا ترجمه ای برسد در اين زمينه، استقبال خواهيم کرد. اگر نه، هرچيز ارزشمندی را که در گشت و گذارهای انترنتی به چشم مان بخورد اينجا با شما تقسيم خواهيم کرد.
يکشنبه 14 دسامبر
براي خواندن متن سانسور نشده ي گفتگويي که در روزنامه همبستگي چاپ شده است اينجا را کليک کنيد
يکشنبه 24 نوامبر۱
ـ «عکس يادگاري با ترس» نقديست که مهدی يزدانی خرم نوشته است بر شش کتاب راه يافته به مرحله ی نهايی جايزه منتقدان و نويسندگان مطبوعات.
۲ ـ گفتگوی عادل بيابانگرد جوان را روي سايت حيات نو نمی توانيد پيدا کنيد(درست هم همين صفحه را)؛ همينطور نقد خانم سپيده زرين پناه بر همنوايي شبانه را در سايت روزنامه همبستگی(اين يکی هم درست همين صفحه ناياب است!). اين يکی را پيدا کرديم و گذاشتيم اينجا تا در دسترس باشد. آن يکی را هم اگر گير آورديم به همين سرنوشت دچارش میکنيم.
جمعه ۱۵ نوامبر
۱ ـ مصاحبه با ساقی قهرمان را بخوانيد. حرف های ساقی مثل شعرهاش دلنشين است و مخصوص به خود او. همين روزها شعرهای او را هم در همين صفحه خواهيد خواند.
۲ ـ صفحهی طنز را به روز کردم؛ با دو سه مطلب تازه.
۳ ـ روی سايت من، در قسمت Music دو تکه از کارهايم اضافه شده. تازه نيستند اما برای کسانی که نشنيده اند شايد تازه باشند(يکیش قسمتی از تکنوازی من در گل صدبرگ است، يکیش هم قطعه ايست از ساختههای ۱۰ سال پيش من در سی دی يی که در پاريس منتشر شده). اميدوارم همتی پيدا بشود کارهای تازهتر را هم منتقل کنم به سايت.
۴ ـ اين هم آموزش عرفان سياسی به طريقه ی عملی در دو دقيقه. سه شنبه ۴ نوامبر
دوات عزم کرده است پوست بيندازد. يعنی تندتند منتشر بشود. و نوشتههای تازه منتشر بکند. پس اگر حرف تازهای داريد جايش روي تخم چشم دوات. اما دوات دو پا را توی يک کفش کرده که بيشترين فضا را بدهد به عرصهی نقد؛ جايی که لنگی ماست. البته دوات سليقهای دارد. يعنی اگر که مطلبی رسيد و دوات آن را روی تخم چشم نگذاشت نفی مطلب نيست، ثبت سليقه است. فعلاْ همين مقدار.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر