پنجشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۲

[5/7/2003 5:17:45 AM | reza ghassemi]
دوشنبه28 آوريل
باز هم درباره ي رمان «آهستگی»
1 ـ «آهستگی»، نه بهترين، که شوخ ترين کار کوندراست. در بخش 26 رمان، کوندرا دارد با زنش گفتگو می کند. شايد اين بخش از گفتگو، کليدی باشد برای ورود به جهان اين متن: «ـ چه فکر‌هايی توی سر توست‌؟ يه داستان‌؟ سرم را به‌علامت تأييد تکان می‌دهم و او می‌گويد‌: ـ تو بار‌ها گفته‌ای که يه‌روز داستانی خواهی نوشت که حتی يک کلمه حرف جدی نداشته‌باشه‌. چرندياتی برای لذت شخصی‌. نکنه وقتش رسيده‌؟ فقط می‌خوام به تو هشدار بدم که احتياط کن‌! سرم را باز‌هم بيش‌تر تکان می‌دهم و او می‌گويد‌: ـ ‌يادت می‌آد مادرت چی گفت‌؟ صداش هنوز توی گوشم هست‌. انگار همين ديروز بود‌: «‌ميلانکو‌! اين‌قدر با همه‌چيز شوخی نکن‌! هيچ‌کس منظورت رو نمی‌فهمه‌. همه رو از خودت می‌رنجونی و مردم از تو بيزار می‌شن‌»‌. يادت می‌آد‌؟ ـ ‌بله‌. ـ ‌به ‌تو اخطار می‌کنم‌. جدی بودن تو رو حفاظت می‌کرد‌. جدی نبودن يعنی لخت و برهنه جلوی گرگ‌ها وايستادن‌. و خوب می‌دونی که گرگ‌ها منتظرت هستن‌... » 2 ـ «آهستگی»، از يک نظر يکی از بيرحمانه ترين کارهای کوندراست. شوخی های بيرحمانه ی او با پرسوناژ «محقق چک» (که مثل خود کوندرا يکي از مخالفان رژيم پيشين چکسلواکي ست) درسی است برای ادبيات ما. بويژه اگر در نظر بگيريم که پرسوناژ «محقق چک» به طور تلويحی کاريکاتوريست از خود کوندرا. برا ی ما که نه فقط مذهبيون حاکم بر کشورمان که حتا روشنفکران لائيک و نيز اهل سياست مان هم هنوز مايلند به حفظ جنبه ی تقدس بعضی از چيزها، مرزشکنی بيرحمانه ی کوندرا و نگاه با فاصله ی او به خود و همه چيز شايد يکی از مترهائی باشد که با آن بشود مظنه کرد فاصله ی ادبيات خودمان را با آثار بزرگ جهانی. 3 ـ در ايران، هرگاه حرفی به ميان آمده است از اين رمان، با نام «کندی» از آن ياد شده است. مترجم اثر، و نشريه ی دوات «آهستگی» را ترجيح می دهند. چرا که کندی در زبان فارسی بار منفی دارد. درحاليکه اين متن، از يکسو نگاهی است انتقادی به مسئله ی «سرعت» در قرن حاضر، و از سوی ديگر متنی است در ستايش آهستگی که ويژگی قرن هيجدهم و قرن های پيش از آن است. آيا به همه ی اينها بايد اين نکته را هم اضافه کنيم که در زبان فارسی «کندی» هميشه در تقابل با «تندی» به کار رفته و «آهستگی» در تقابل با «سرعت»؟ باز هم درباره ی اين رمان سخن خواهيم گفت.