آهستگی يا کندی؟ يک اعتراض
نادر بکتاش در نامه ی دوستانه ای، ضمن اشاره به يادداشت من درباره ی « آهستگی»، نوشته است:
«... "در ايران " را نميدانم، اما " در خارج " من اين رمان را " کندی " اسم گذاشتم. اصلا هم مطمئن نبودم که انتخاب درستی است. از سطح زبان خودم، چه فارسی و چه فرانسه، نه احساس افتخار ميکنم و نه احساس حقارت. دو سه کلمه مترادف در ذهنم بود که يکی از مسئولين " نقطه " (که حتما می شناسی و حتما مطلب مرا در باره به سليقه تو "آهستگی" در آن نشريه خوانده ای) تقريبا يکی از آنها را مسخره کرد و من هم حق به او دادم (با ترديد گفتم : بطئيت).
اما، به نظر من، تفاوت : درست است، در زبان فارسی " کندی " بار منفی دارد. در زبان فرانسه هم " la lenteur " بار منفی دارد (J’en ai marre, tu es trop lent !). اما، اين، دقيقاْ هدف کوندرا بوده است که از يک مفهوم منفی در عصر حاضر، يک کلمه و يک ايده مثبت بسازد؛ دنيای مطلوب خودش را، يک دنيای کند، در تقابل با دنيای غالب امروز بگذارد (دنيای سرعت). در خاتمه اين خواننده است که قضاوت خواهد کرد : دنيای کند (با بار منفی اش در دنيای سريع امروز ولی حقيقت جذابش در دنيای رمان) بهتر است يا دنيای سريع (که همه دنبال آن له له می زنند)؟ برای برخی، در خاتمه رمان، " کندی " مثبت می شود. مگر نه اينکه اين يکی ار خاصيتهای ادبيات است که در زبان و احساس و تفکر انقلاب به راه می اندازد؟
نوشته ای : اين نکته را هم اضافه کنيم که در زبان فارسی «کندی» هميشه در تقابل با «تندی» به کار رفته و «آهستگی» در تقابل با «سرعت».
با اجازه ات : کندی و آهستگی، هر دو يک معنا و يک مفهوم را دارند و هر دو در تقابل با سرعت هستند. تندی، اما، عليرغم اينکه سرعت هم (که بيشتر مفهومی مکانيکی و فيزيکی است) معنا می دهد ولی بيشتر به رجوع به معانی ای ديگر دارد : فلفل تند، آدم تند (خشن)، آدم عجول و راديکال (خيلی تندی بابا، خيلی تند ميری).
با اين وجود، بحث انتخاب ترجمه مناسب برای تيتر رمان کوندرا، بحثی صرفا در قلمرو زبان نيست، مربوط به درک از جهان و ادبيات می شود.»
و اما پاسخ:
1 ـ اول ببينيم فرهنگ فرانسه ـ فارسی سعيد نفيسی اين کلمه را چه جور ترجمه کرده است(می خواستم از ديکسيونرهای فرانسوی شروع کنم ديدم مطلب را برای خواننده ی نا آشنا با زبان فرانسه بلاموضوع می کند. از اينها گذشته بحث اصلی بر سر ترجمه ی فارسی اين لغت است):
Lenteur : کندی، بطؤ، تأنی، آهستگی، تمجمج، کند ذهنی، بطؤانتقال.
اگر «طمأنينه» را هم اضافه کنيم به اين معادل ها، سه لغت از ميان اين هشت تا بار مثبت دارند: تأنی، آهستگی، طمأنينه.
در حالی که از ميان همه ی معادل هائی که فرهنگ معين برای لغت «کندی» آورده تنها «آهستگی» است که بار منفی ندارد(البته کندی در ادبيات قديم به معنای شجاعت و دليری هم آمده است. اما امروزه هيچکس کندی را در چنين معنائی بکار نمی برد). نکته ی مهم اين است که از ميان همه ی معادلهای منفی کلمه ی «کند» يکی (که منفی ترين شان هم هست) ما را به ريشه ی اين لغت راه می دهد: کند = کُنده ای که بر پای مجرمان و گريزپايان نهند.
دوست عزيز، سرعت امروز ما مال اين است که بال درآورده ايم. اما آهستگی مردمان قرن هيجده مال اين نبود که کند و زنجير به پايشان بود.
2 ـ با اين حال، حتا اگر توافق کنم که در زبان فرانسه هم Lenteur بار منفی دارد، با مثالی که آورده ای به هيچوجه نمی توانم توافق کنم. چون بی دقتی غريبی در آن هست:
(J’en ai marre, tu es trop lent !)
قيد Trop که پيش از کلمه ی lent (کند) آورده ای(و من با رنگ قرمز مشخص اش کرده ام) در زبان فارسی يعنی زيادی، بيش از حد، خيلی. و تو بهتر از من می دانی که در زبان فرانسه اين قيد را پيش از هر کلمه ای بياوری به آن بار منفی می دهد. در زبان فارسی هم همينطور است: زيادی می خندی، زيادی می خوری، زيادی می خونی، زيادی می خوابی، زيادی حرف می زنی...
3 ـ نوشته ای: «... اين، دقيقاْ هدف کوندرا بوده است که از يک مفهوم منفی در عصر حاضر، يک کلمه و يک ايده مثبت بسازد».
راستش من مطمئن نيستم خود کوندرا هم «دقيقاْ» بداند منظورش چه بوده. حالا اگر تو می دانی، خب تبريک!
4 ـ نوشته ای: «با اين وجود، بحث انتخاب ترجمه مناسب برای تيتر رمان کوندرا، بحثی صرفا در قلمرو زبان نيست، مربوط به درک از جهان و ادبيات می شود.»
با اين حرفت موافقم. به شرط آنکه برگردی و يک بار ديگر کتاب را بخوانی. می دانی چرا؟
کلمه(هر کلمه ای) تنها در فرهنگ لغت است که چهار پنج معنای مختلف دارد، يا حد اکثر ده. معنای واقعی هر کلمه در زمينه ی متن است که آشکار می شود؛ در همنشينی اش با کلمات پيش و پس از خود. وارد قلمرو زبانشناسی و نشانه شناسی نمی شوم که کار به درازا می کشد. چند سر نخ می دهم از رمز و راز جهان متن و خلاص. در خانه اگر کس است....
در آئين نامه های رانندگی و مقرارت جاده ها، تا جائی که من می دانم، هرگز کلمه ی «کند» يا «کندی» به کار نمی رود. در عوض تا دلت بخواهد اينها هست: «آهسته برانيد»، «حداکثر سرعت مجاز»، «آهسته برانيد تا زنده بمانيد» ... «سرعت» و « آهستگی» کلماتی هستند که هيچ بار منفی ندارند. دو ويژگی هستند؛ خالی از هرگونه پيشداوری. حالا برگرد و نه همه ی رمان را، فقط همان ده بيست خط اول را ازنو بخوان. راوی و زنش توی ماشين اند. يکی از پشت سرشان می خواهد سبقت بگيرد...
کوندرا بحث «سرعت» و «آهستگی» را از همينجا آغاز می کند؛ از توی جاده ها! جايی که در فرهنگ لغاتش تنها کلمه ی «سرعت» هست و «آهستگی».
5 ـ در مورد گله گذاری های آخر نامه هم چه بگويم؟ مخصوصاْ با آن حتميتی که مستتر است در کلام(اصل نامه اينجاست. نقدی هم که بکتاش نوشته است بر «کندی»، اينجاست). ديده بوديم وقت خير کردن حلوا کسی گله کند چرا خبرش نکرده اند. اما وقت انتقاد... نديده بوديم. مگر آنکه طرف همداستان باشد با آن حرف اسکار وايلد. می دانی که چه می گويم؟ به هر حال ممنونم که نامه ات فرصتی پيش آورد تا مسئله را کمی بازتر بکنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر