جمعه، آذر ۱۴، ۱۳۸۲

مجال خونين
در سالروز قتل مختاری و پوينده، می خواهم به نکته ای اشاره کنم. بزرگ ترين خدمت محمد مختاری به فرهنگ ما ايفا کردن نقشی بود که فقط از کسی چون او برمی آمد: آزاد کردن ادبيات و هنر ما از آن فضای سياست زده و آن نوع ادبيات و هنر رمزی که با آن ملازمه داشت و نتيجه ی درک نازل از ادبيات و از سياست بود. چيزی که ايفای اين نقش دشوار را ميسر کرد، سوای تعلق مختاری به فکر و استدلال، تعلق او بود به سياست و به امر مبارزه. همين امر، نزد چپ ها، نفوذ و مشروعيتی به کلام او می داد که به ديگران نمی داد، هرچند که بسيار پيش تر از او به عقيم بودن هنر و ادبيات رمزی پی برده بودند. امروزه، صداهايی که برای چندين دهه خفه شده بودند، نمی دانند در خفه شدن صدای مختاری توسط مشتی نادان آدمکش کدام رمز را بحويند. آيا اين نادانان به اهميت اين جنبه از کار او واقف بودند که خفه اش کردند؟ اگر در هر واقعه جای رضايتی باشد، در اين واقعه، برای مبارزی چون او، شايد جز اين نيست که خفه کردن او صدای او را رساتر کرد. اما، برای آنها که چندين دهه طعم خفگی را چشيده اند، فشار هر دستی به دور گلو غم انگيز است؛ که:
قتل،
مجال خونينی‌ست
برای لکنت يک دست
.
يادشان گرامی باد.

هیچ نظری موجود نیست: