دوشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۴

پس، فيلتر کن تا بچرخيم
مدتی بود اين را حس می کردم. اما به روی خودم نمی آوردم. چون نفرت دارم از توّهم. اعلامش هم نمی کردم چون نفرت دارم از مظلوم نمائی. اما، اين بار انگار قضيه جدی است. مدتی بود می ديدم هربار که مطلبی «غيرقابل انتشار» می رود روی صفحه ی دوات(«غيرقابل انتشار» با موازين جمهوری اسلامی، البته) ناگهان آمار بازديدکنندگان به طرز وحشتناکی پائين می آيد. همزمان هم نامه هائی می رسيد از ايران که فيلتر زده اند به دوات. اين بازی موش و گربه را هم می ديدم که چند روز بعد، به محض عوض شدن صفحه ی دوات، دوباره تعداد بازديکنندگان به حالت قبل برمی گشت(اين حالت قبل که می گويم نسبی است، البته. چون قبلاَ پيش آمده بود که تا 4240 نفر هم در يک روز سر بزنند به دوات، اما مدتهاست که تعداد بازديکنندگان دوات محدود شده است به 1500 تا 2000 نقر در روز، و اين يعنی که، سوای موش و گربه بازی فيلتر اصلی مخابرات، بعضی سرويس دهندگان انترنت هم (عمدتاَ حکومتی) مدتهاست که دوات را فيلتر کرده اند).
حالا، از دو روز پيش، باز دوات را فيلتر کرده اند؛ طوری که آمار روزانه ی بازديدکنندگان حدوداَ هزار نفری کم شده است. نمی دانم اين بار هم باز موش و گربه بازی می کنند يا برای هميشه فيلتر زده اند به دوات. اما يک چيز روشن است: حضرات انگار کمی متمدن شده اند. اگر قبلاَ زنگ می زدند و صدای باز و بسته شدن اسلحه و راه رفتن چکمه های نظامی پخش می کردند حالا دارند رندانه پيام می دهند: به قلمروهای ممنوعه وارد نشو تا ما هم کاری به کار دوات نداشته باشيم.
پاسخ دوات روشن است: دوات نشريه ايست ادبی. توجه اش به سياست، اروتيسم يا هر چيز ديگری از منظر ادبيات است؛ به مثابه يکی از عرصه های تأمل. انتشار مطالب «غيرقابل انتشار» هم به نيت برطرف کردن آن نقاط کوری است که سانسور ديرپای دولتی در ديد ما و در ذهن و زبان ما حفر کرده است. اين را اگر حکومت نمی فهمد پس پای لرزش هم بنشيند. فيلتر کن تا بچرخيم!
واقعيتش، 9 ماهی است که مانيفست خدا حافظی دوات را نوشته ام. دهم اوت سال پيش می خواستم به مناسبت آغاز چهارمين سال کار دوات(10 اوت 2001) آن را منتشر کنم. اگر تا به حال دست دست کرده ام يکی بخاطر نصيحت دوستانی است که در جريان تصميم من بوده اند، يکی هم نامه های دلگرم کننده ی خوانندگان دوات. به نظر می رسد که دوات، با همه ی کاستی ها، يک خلاء اساسی را برای اهالی ادبيات پر کرده است(البته نامه های ديگری هم می رسد که سخت فرساينده اند و در فرصت ديگری به آنها خواهم پرداخت).
اما راستش ديگر نمی کشم. هر چيز عمر طبيعی خود را دارد. دوات هم به پايان عمر طبيعی خود نزديک است و، در حالت عادی، هر آن ممکن است کرکره اش پائين کشيده شود. اما اگر حکومت بخواهد پنجه اش را فشار بدهد روی گلوي دوات، من می ايستم؛ لجوج و پابرجا؛ به هر قيمت! همه ی راه ها را هم که ببندند دوات را حتا اگر شده از طريق نامه ی برقی به دست خوانندگانش خواهم رساند. دوات نشريه ای سياسی نيست، اما اگر کارد به استخوان برسد از ورود به عرصه ی سياست هم باکی نيست.
کسانی که با تکنيک انتشار مطالب به وسيله نامه ی برقی آشنا هستند لطفاَ تماس بگيرند؛ البته اگر مايلند کمک بکنند به دوات برای انتقال به فاز جديد.