شنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۲

این دست ها، این نگاه عجیب!

دستش را گرفته است جلوی دهنش. سرما خورده است انگار. دست را حائل کرده است تا سرفه که می کند ويروس را منتقل نکند به کسی. اينقدر با ملاحظه و خوددار!
دستش را گرفته است جلوی دهنش، مثل کسی که ناگهان بفهمد رازی را!
کسی کشته شده است! کسی کشته خواهد شد!
نگاه کنيد به انحنای ملايم انگشتان. تمام ملاحظه ی يک انسان خلاصه شده است در نرمش دست و در خم انگشت سبابه که خوابيده است روی انحنای نوک بينی. اين دست اگر هم چاقویی بردارد چنان به لرز برمی دارد مبادا که برنجد چاقو.
زمخت می کند فقر دست هرکس را. اما برای آنکه فقر يک دست اينهمه انحنای ملايم داشته باشد روح باید طاقتی بیافریند فراتر از حوصله ی بشری. در کجای اين دست می تواند بگنجد قتل؟
و اين چشم ها که برغم فقر نه خفت در آنها هست نه ذره ای کينه، دوخته شده اند به نقطه ای پائين تا گمراه کنند بیننده را و نبیند گلایه ای را اگر هم هست، که هست اما پنهانش کرده است در اعماق ضمير، در گم گوشه ترین جای وجود. در کجای این چشم ها و این سیمای نجیب می تواند بگنجد قتل؟
کبرا 22 سال دارد، فقط*. او را انقلاب شما زائید. سهمش از نفت و انقلاب فقر بود و رفتن به زور زیر مردی که از پدر او مسن تر بود؛ رفتن به زیر شما؛ رفتن زیر انقلاب شما!
سیمای او نجیب تر از سیمای مسيح! چه کردید که مسیح رفت تا آستانه ی جنون و اين دستها، اين انحنای بی مانند، خطوط زمخت قتل شد و تکه تکه کرد پیرزنی را که به نوبه ی خود قاتل بود و قربانی؟
به کدام نقطه ی جنون باید برسد این دستی که زائیده ی انقلاب شماست تا قطعه قطعه کند انسان را؟
جنایت کبرا بزرگتر نیست از جنایت «پیر ریوی یر»**. او قاتل مادر، خواهر و برادر خود بود. بااینهمه، یک قرن و نیم پیش دادگستری فرانسه پیر ریوی یر را از اعدام مبرا کرد. چرا که فرمان قتل نه از مغز پیر ریوی یر که از درون جامعه بود که می آمد.
به حکم اعدام کبرا نه فقط اعتراض باید کرد که با تمام توان از مجامع بین المللی باید خواست تا او را از آن قتلگاه بیرون بکشند و در یکی از کشورهای اروپایی پناه دهند؛ جایی که به کبرای تهیدست خانه خواهند داد و هزینه ی تحصیل تا این قربانی نفت و انقلاب در سن 22 سالگی متولد شود و چند سال بعد برای خود کسی شود در خور زیبائی آنهمه انحنای انگشتان، و زیبائی آن نگاه عجيب که خلاصه ی پرسشی ست دردآلود: چرا انقلاب شما مرا زائيد؟

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*برای آشنائی بیشتر با ماجرای کبرا اينجا را کلیک کنید
** برای اطلاع از ماجرای پیر ریوی یر رجوع کنید به کتاب میشل فوکو:
Moi, Pirre Rivièr, ayant égorgé ma mère, ma soeure et mon frère…
این کتاب با عنوان «بررسی پرونده ی يک قتل» توسط مرتضا کلانتریان به قارسی ترجمه شده است.

هیچ نظری موجود نیست: