Jerzy Grotowski
يرژی گروتفسکی، پيامبر تآتر قرن بيستم
(1933ـ1999، لهستان)
گروتفسکی را میتوان مهمترين و تاثيرگذارترين کارگردان و نظريهپرداز تآتر قرن بيستم لقب داد، وکتاب « بسوی تآتر بیچيز» او را مهم ترين کتاب نظری تاتر.
او خيلی زود دريافت که در برابر امکانات فنی بسيار وسيع سينما و تلويزيون، تآتر هيچ راهی ندارد مگر صرف نظر کردن از همهی اين امکانات. بدين سان، او تآتر آزمايشگاهی خود را بنيان گذاشت؛ تآتری «بی چيز» که از گريم، لباس، نور، دکور و حتا صحنهی تآتر صرف نظر کرد تا به آن جوهری دست يابد که ويژهی تآتر است و با هيچ مديوم هنری ديگری قابل بيان نيست. عنصر اساسی در تآتر او بازيگر است. نه فقط طراحی صحنه که طراحی جايگاه تماشاگران درهر کار او به نحوی است که بيشترين ارتباط زنده ميان بازيگر و تماشاگر را ممکن کند.
قوت تاثير نمايشهای گروتوفسکی، و از همه مهم تر، ديد حيرت انگيز او که به هرچه می نگريست آن را از زاويهای شگفت و غيرمنتظره بررسی میکرد، از او شخصيتی میساخت که میشد به آسانی او را پيامبر تآتر قرن بيستم لقب داد. بويژه که کاريزمای بیمانندی هم داشت.
گروتوفسکی تنها کارگردانی بود که در گروهش يک منتقد حرفه ای هم داشت: لودويک فلاشن. به او می گفت تو فقط هرجا عيب و ايرادی می بينی تذکر بده. برطرف کردن ايراد البته کار من است.
نمايش «هميشه شاهزاده»ی او را که ديدم چهل و هشت ساعت تمام تب کردم. تمام بنيانهای فکری مرا زيرورو کرده بود. من اين بخت را هم داشتم که، يکی دو سال پيش از مرگش، آخرين سخنرانی او را در تآتر «بوف دو نور» ببينم. در اين سخنرانی سه ساعت و نيمه آنقدر چيزهای شگفت و حرفهای بديع وجود داشت که لذت آن را با لذت هزار تآتر ديگران عوض نخواهم کرد.
نکتهايست روشن که هيچ فيلمی توانائی آن را ندارد که ارزش حقيقی و قوت تاثير واقعی يک نمايش را منتقل کند. اين حکم در مورد فيلمهائی که از اجراهای گروتفسکی باقي مانده است به مراتب شديدتر است. چون تآتر او اساساَ بر ارتباط زنده با تماشگر بنا شده بود.
با اين حال، برای آشنائی با کارهای او چارهای نيست جز رجوع به همين معدود فيلم هائی که از اجراهای او باقی مانده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر